داستان من، داستان یک سفر است؛ سفری که با پرسش‌های درونی و تلاش برای یافتن پاسخ‌های معتبر آغاز شد. در دهه ۲۰ زندگی، با وجود مشورت‌های فراوان، همچنان با چالش‌های هویتی، تعارضات بیرونی و رنج‌های درونی دست و پنجه نرم می‌کردم. گویی بار سنگینی از خشم و احساس قربانی بر دوشم بود. اما این مسیر پر فراز و نشیب، من را به خود واقعی‌ام نزدیک‌تر کرد.
تجربه درد و رنج، به من آموخت که چگونه می‌توان با دیگران همدلی کرد و به عنوان درمانگر، دردی که آن‌ها تجربه می‌کنند را درک کرد. در نهایت، پس از سال‌ها جستجو، به درک عمیقی از خودم و جهان اطرافم دست یافتم.
در ۳۲ سالگی، تحصیل در رشته روانشناسی را آغاز کردم. هدفم این بود که خودم را بهتر بشناسم، مادری بهتر باشم و به دیگران کمک کنم. در این مسیر، متوجه شدم که تمرکز بر هوش هیجانی (EQ) و هوش معنوی (SQ) و استفاده از روش‌هایی مانند ذهن‌آگاهی، کلید اصلی رشد و بهبود فردی است.
من معتقدم که هر فرد می‌تواند با شناخت خود و رسالت زندگی‌اش، به سلامت و سعادت برسد و در جامعه اثرگذار باشد. روش درمانی من بر پایه شناخت درمانی و ذهن‌آگاهی است و هدف آن، ایجاد تغییرات عمیق و پایدار در زندگی افراد است.
تجربه بیش از یک دهه فعالیت حرفه‌ای نشان داده است که این روش درمانی، نتایج بسیار خوبی در کوتاه‌مدت و بلندمدت داشته است. با الهام از فلسفه مولانا، تلاش می‌کنم تا به افراد کمک کنم تا نگاه خود را به زندگی تغییر دهند و به پتانسیل‌های نهفته در درون خود پی ببرند.